کسب درآمد میلیونی
کسب روزی حلال
رابطه ريسك پذیری با موفقیت افراد افراد موفق آنهايي هستند كه نسبت به افراد ناموفق واقعي تر فكر مي كنند. آنها با زندگي، روابط، اهداف، مسايل و تجربيات شان برخورد متفاوتي دارند آنها دانه هاي بهتري مي كارند و در نتيجه زندگي بهتري درو مي كنند. به گزارش افکارنیوز، اگر مي خواهيم انساني موفق باشيم هرگز ترس و اضطراب را در وجودمان راه ندهيم. زيرا اين ترس تمام وجود ما را خواهد گرفت و نمي توانيم كاري انجام دهيم و يك مانع بزرگ براي پيشرفت خود ايجاد كرده ايم. حتما مشاهده كرده ايم انسان هاي ساده و بدون جرات ريسك كردن حقوقي مي گيرند و بدون هيچ هدفي زندگي مي كنند و اهل ريسك نيستند. حتي از گرفتن يك وام هم ترس دارند كه مثلا شايد پرداخت نشود از اين رو زندگي بسيار ساده و با زحمت و مشقت را تحمل مي كنند، زيرا انساني كه هيچ گاه شنا نكرده است از آب وحشت دارد، اما اين انسان اگر چند باربه اجبارداخل آب برده شود كم كم شناگر ماهري مي شود، زيرا نعمت هاي خدادادي مربوط به عده خاصي نيست، بلكه براي همه انسان هاست منتهي آنهايي كه از اين نعمات برخوردار نيستند، جرات نكرده اند از آن استفاده كنند، زيرا ترس از هر كارعادي خودش يك گناه محسوب مي شود. حضرت علي (ع) مي فرمايد: "بزرگ ترين گناه ترس است". زيرا وقتي ما قدرت انجام كاري را نداشته باشيم قدرت تصميم گيري در مورد آن را نيز نداريم و اصلا فكرش را هم نمي كنيم. در حقيقت اعتماد به نفس را از خود سلب كرده ايم و تسليم فكرهاي كاذب و خود ساخته شده ايم. برخي افراد همچنين فكرمي كنند آن قدر از ريسك كردن مي ترسند كه اصلا عمل را انكار مي كنند. مثلا براي دخترشان خواستگار مي آيد، جرات بله گفتن ندارند. يادمان باشد هر وقت فكر مي كنيم احتياجي نداريم، نجاري هستيم كه تابوت خود را مي سازيم. پس تصميم بگيريم و هيچ موقع ترس به خود راه ندهيم. اينگونه قدرت ريسك كردن خود را آرام آرام بالا ببريم. مثلا از يك كار كوچك شروع كنيم. امروز اگر انسان هايي جز مردان بزرگ روزگار محسوب مي شوند قطعا هيچ گاه ترس نداشته اند. امام خميني (ره ) روحاني اي بود كه با قدرت خدايي، حكومتي را از ريشه بر چيد. اين فكرو انديشه ريسك بزرگ است. حالا شايد يك بار شكست بخوريم، چه اشكالي دارد ولي در نهايت اگر هدفي داشته باشيم پيروز هستيم از اشتباه كردن نترسيم."بزرگترين اشتباهي كه مي توانيم مرتكب شويم، ترس از اشتباه كردن است".مهمترين مسئله اين است كه اگر ما از امكانات خدادادي استفاده نكنيم راه را براي استفاده ديگران هموار كرده ايم. پس باور كنيم كه مي شود و بايد با اتكال به خداي بزرگ، با ايمان كافي، با عشق، با قدرت و با تمام وجود حركت كنيم، نترسيم و ترس را دفن كنيم. افكار خود را برگزينيم افراد موفق آنهايي هستند كه نسبت به افراد ناموفق واقعي تر فكر مي كنند. آنها با زندگي، روابط، اهداف، مسايل و تجربيات شان برخورد متفاوتي دارند آنها دانه هاي بهتري مي كارند و در نتيجه زندگي بهتري درو مي كنند.اگر ياد بگيريم كه مانند ساير افراد موفق خوشبخت، سالم و كامروا فكر وعمل كنيم به زودي از نوع زندگي كه آنها دارند بهره مند خواهيم شد. وقتي تفكر خود را تغيير دهيم، زندگي خود را تغيير خواهيم داد.طبيعت شوخي نمي فهمد آن هميشه جدي و سختگير است. آن هميشه درست وصحيح است و خطاها و اشتباهات هميشه مخصوص انسان است. اگر مي خواهيم كه سريع تر به موفقيت دست يابيم بايد سرعت شكست مان را دو برابر كنيم. موفقيت در آن سوي شكست قرار دارد. حقيقت اين است كه هر چه بيشتر شكست خورده باشيم به احتمال قوي بيشتر به موفقيت هاي بزرگ نزديك خواهيم شد. شايد به اين دليل است كه هميشه به دنبال بدشانسي، خوش شانسي نمي آيد. هر وقت شك كرديم سرعت شكست مان را دو برابر كنيم هر چقدر چيزهاي زيادي را امتحان كنيم احتمال پيروزي ما زياد است. ما مي توانيم تنها از طريق انجام كارهايي كه از انجام دادن آنها واهمه داريم بر ترس خودمان غلبه كنيم طوري كه ديگر ترس مانع مان نخواهد بود.هر چيزي كه در مورد خودمان مي دانيم، تمام باورهايمان در حافظه ي شخصيت مان در خودپنداره ما ثبت مي شود. خودپنداره ما سطح عملكرد و ميزان موثر واقع شدنمان را در هر كاري كه انجام مي دهيم پيش بيني مي كند. طبق قانون مطابقت، رفتار بيروني ما مطابق با خودپنداره ماست. بنا براين اصلاح زندگي با اصلاح خودپنداره آغاز مي شود. ما يك خودپنداره كلي داريم كه از باورهايمان در مورد خود و توانايي هايمان تشكيل شده است. اين دسته از باورها شامل تمام تجارب، تصميمات، موفقيت ها، شكست ها، ايده ها، اطلاعات، هيجانات و عقايد زندگي مان تا به امروز مي شود. اين خودپنداره كلي تعيين مي كند كه در مورد خودمان چگونه و به چه چيزي فكر مي كنيم و نسبت به خودمان چه احساسي داريم و مشخص مي كند كه به طور كلي كارهايمان را به چه نحوي انجام مي دهيم.
پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:رابطه ريسك پذیری با موفقیت افراد, :: 20:57 :: نويسنده : ;nofel
تا به حال چند بار دل به دریا زده ای!!؟ بخشی از سخنرانی رابینز سلام دوستان! برای رسیدن از طبقه همکف به این سالن باید از پله ها عبورمی کردید. موقع قدم برداشتن روی پله ها آیا متوجه یک نکته مهم شده اید!؟ شما وقتی میخواهید یک پله بالاتر روید به ناچار باید پای خود را از روی پله قبلی بلند میکردید و روی پله بعدی میگذاشتید .نمی توان هم یک پای خود را روی پله اول ثابت نگه داشت و هم انتظار بالا آمدن از پله ها را داشت . رها کردن پله قبلی برای صعود به پله بعدی یک ضرورت اجتناب نا پذیر برای همه آن هایی است که آرزوی صعود دارند. در لحظه صعود و بالا رفتن یک پای ما باید به ناچار در فضا معلق باشد .تعلیق و سرگردانی و شناور شدن لازمه بالا رفتن است و همه آن ها که از نردبانی بالا می روند و یا از کوهی صعود می کنند خوب می دانند که معنای این جمله چیست! یک شعر قدیمی دریا نوردی می گوید: برای این که بتوانیم به سمت ساحل مقصد حرکت کنیم باید جرات آن را داشته باشیم که ساحل فعلی را از دست بدهیم و در دریا برای مدتی شناور شویم. شناور شدن ،معلق ماندن،خود را در فضای به ظاهر خالی رها کردن و ده ها اصطلاح دیگر همه و همه اشاره به یک اصل کلیدی پیشرفت و موفقیت دارند به نام "جرات ریسک" یا "شهامت خطر پذیری"! اکنون من از شما سوالی دارم و آن این است که میزان جرات و شهامت شما برای به خطر انداختن بخشی ازآنچه دارید با هدف سرمایه گذاری روی هدفی والا تر چقدر است؟ خیلی زیاد متوسط یا خیلی کم !؟ اگر می گویید که شهامت خطر پذیری شما پایین است و اصلا دوست ندارید از آن چه دارید دست بردارید و در عین حال دوست دارید قله های رفیع تری را هم به طور همزمان فتح کنید باید صادقانه به شما بگویم که احتمال رسیدن شما به این قله ها تقریبا صفر و حتی محال است .اگر جرات ریسک ندارید باید برای مردن آماده شوید چرا که برای حفظ همین چیزها یی که الان در اختیار دارید هم مجبورید به طور دایم خطراتی را بپذیرید و صفر بودن جرات خطر پذیری به معنای از دست دادن تدریجی داشتنی های الان شماست. ریسک یا خطر پذیری یکی از اساسی ترین ویژگی های شخصیتی افراد موفق در تمام عالم به شمار می رود. خیلی از افراد فوق موفق کسانی بوده اند که دارای شهامت و جرات خطر پذیری بالایی بوده اند .بسیاری از آنها در مسیری که می دانستند درست است از تمام سرمایه و آبرو و اعتبار وسابقه خود مایه گذاشته اند و بعضی شکست خورده اند و بسیاری نیز به موفقیتهای کلان دست یافته اند .آنها که شکست خورده اند دوباره خودشان را جمع کرده اند و به تدریج توانستند سر پا باستند و باز دوباره سرمایه و زندگی خود را به خطر انداختند و این بار با استفاده از تجربه قبلی گام هایی استوارتر و صحیح تر برداشتند و سرانجام پله های توفیق را سریعا طی کردند . این ویژگی شاخص افراد موفق در همه جوامع بشری است . حتی بیل گیتس رئیس شرکت نرم افزاری مایکروسافت که جزو ثروتمندترین اشخاص روی زمین محسوب میشود نیز در هر قدمی که برمی دراد دنیایی از ریسک و خطر پذیری را نیز میپذیرد و حتی تیم ویژه ای دارد که برای او با استفاده از فرمولهای پیچیده آماری و بر اساس اطلاعات دقیق میزان خطر پذیری یا ریسک سرمایه گذاری و تولید را روی محصولات جدید قبل از عرضه به بازار محاسبه میکنند. رها کردن پله قبلی برای صعود به پله بعدی یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای همه آنهایی است که آرزوی صعود دارند. ولی نکته اینجاست که خطر پذیری و شهامت وارد گود شدن و در وادی جدید به پیش رفتن چیزی نیست که فقط در شرکت های اقتصادی لازم باشد و در هر فعالیت اجتماعی هم تا حدی پذیرش خطر جزو ضروریات است پزشکی که بیمارش را مداوا میکند این خطر را میپذیرد که با یک تشخیص اشتباه ممکن است وضع بیمار بدتر شود . تعمیرکاری که دستگاهی را تعمیر میکند میداند که امکانش هست که با یک تشخیص اشتباه مجبور شود که غرامت سنگینی بپردازد . اما معمولا این قبیل خطر پذیریها را خیلی ها میپذیرند و اصلا هم نمیدانند که این کار خودش نوعی ریسک است. نتیجه ای را که میخواهم از این جلسه یگیرم میتوانم در چند جمله خلاصه کنم: ریسک یا خطر پذیری در زندگی هر انسانی لازم و ضروری است و عامل ر شد همه انسانهای موفق چیزی جز جسارت و شهامت خطر پذیری آنها نبوده است . در عین حال ریسک کورکورانه و مبتنی بر خرافات و توهم و شانس ، خطرناکترین نوع ریسک است و معمولا بسیاری از کسانی که دست به این نوع ریسک زده اند با ورشکستگی مواجه شده اند.مدیریت ریسک علم جدید اما جدی و قابل اعتنایی است که نه تنها برای صاحب خود بلکه برای هر کسی که بخواهد از شما مشاوره بگیرد سودمند است. ریسک برای شما انرژی و هیجان و شور وشوق تازه ای برای فرار از افسردگی ناشی از روزمرگی زندگی دارد.و نهایت اینکه اگر ریسک نکنیم و دست روی دست بگذاریم تا اوضاع آرام شود وخطر،میزان شدت خود را برملاسازد، باید بدانیم که رقیبان وکسانی که جرات بیشتری از ما دارند امکان دارد گوی سبقت را از ما بربایند و با به خطر انداختن خود فرصتهای طلایی را از آن خود سازند.
پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:تا به حال چند بار دل به دریا زده ای!!؟ , :: 20:53 :: نويسنده : ;nofel
قانون جذب را خیلی جدی بگیریم من از کودکی ام هر چه می خواستم دیر یا زود برایم مهیا می شد. مثلا آرزو می کردم یک دوچرخه داشته باشم، یک ماشین کنترل سیمی داشته باشم و حداکثر پس از ۲ تا ۳ ماه برایم خریداری شده و یا به من هدیه داده می شد. بزرگتر که شدم (تین ایجر) با خودم تصور میکردم که شاید من خیلی خوبم و یا اینکه پدر و مادرم با توجه به اینکه نزدیکترین افراد به من هستند، هر چه بخواهم می دانند! و برای من خریداری کرده و یا اینکه به دیگران می گویند برایم بیاورند (این تفکر خیلی جالب بود که انها به دیگران پول داده و دیگران برای من، آنچه را که می خواهم می خرند!) کمی بزرگتر که شده و به سنین جوانی پا گذاردم، دیدم تبدیل به یک انسان مستجاب الدعوه شده ام. هر چه از خدا و از دنیا می خواهم برایم فراهم می شود. چه فراهم شدنی، با اطمینان خاطر آرزو می کردم (هدف بر می گزیدم) و مطمئن بودم که آن آرزو برآورده می شود. راستش به خودم می بالیدم و در عین حال می ترسیدم نکنه من خیلی خوبم یا اینکه نه… خیلی بدم! که خدا هر چه می خواهم به من می دهد. گذشت و گذشت تا اینکه ۴ سال پیش در یکی از سمینارهای — مطلبی در موردقانون جذب شنیدم و خیلی علاقمند شدم. نگو که من در این سالهای عمرم، قانون جذب را ندانسته رعایت می کرده ام. قبل از اینکه هر چیزی را داشته باشم، آنرا در ذهن خود تجسم می کردم. از آن پس خیلی در مورد این قانون و بازتاب آن در رندگی انسان تحقیق کردم. سمینارهای مختلف شرکت کردم، مطالب مختلف خواندم و با افراد مختلف در این مورد به بحث وتبادل نظر نشستم فیلم راز هم که تحقیقات مرا کامل کرد. در آخر به این نتیجه رسیدم که :[important]قانون جذب در زندگی با قوت تمام جریان دارد. چه بدانیم و رعایت کنیم و چه ندانیم و باز هم رعایت کنیم[/important] چطور ما نیروی جاذبۀ زمین را که نمی بینیم باور داریم ؟ چطور قانون عمل و عکس العمل نیوتون را قبول داریم ؟ چطور است که در مورد قانون سرعت و رابطۀ آن با شتاب شکی نداریم ولی بعضی اوقات، قانون جذب را نادیده می گیریم ؟ من وقتی چیزی از این دنیا می خواهم، با انرژی سرشار و یقین به عملی شدن آن نیت کرده و هدف خود را در مغز خود و سپس بر روی کاغذ پیاده می کنم. هر روز آنرا تصور کرده و به عنوان دوستم در کنار خود احساس می کنم. اینگونه است که گویی من به هدفم دست یافته ام منتها نه الآن چند صباحی دیگر. کمی بعدتر، در آینده ای بسیار نزدیک. و خیلی جالب است که بی برو برگرد پس از اندی خود را به هدف دست یافته می بینم. چطور است که اینگونه می شود ؟ زیرا قانون جذب وجود دارد.
پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:قانون جذب و رسیدن به آرزوها, :: 8:22 :: نويسنده : ;nofel

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کسب درآمد میلیونی و آدرس green20.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 2786
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1